ابان بن ابی عیاش
اَبانِبْنِ اَبی عَیّاش، ابواسماعیل فیروز بصری تابعی (د 138 ق / 755 م)، محدث شیعی در سدۀ 2 ق / 8 م. سال مرگ او را حدود 140 ق / 757 م و 128 ق / 746 م نیز دانستهاند (ابنحجر، تقریب التهذیب، 1 / 31؛ ذهبی، 1 / 14).
از تاریخ تولد و دیگر جزئیات زندگی ابنابیعیاش چیز زیادی دانسته نیست، همین اندازه گفته شده که از موالی عبدالقیس بوده است (بخاری، 2 / 50). او از برخی از بنامترین محدثان قدیم روایت کرده است، از آن جمله: انس بن مالک (طبری، 2 / 106)، سُلیم بن قیس هلالی (طوسی، الفهرست، 162)، ابراهیم بن یزید نخعی، حسن بصری (د 110 ق / 728 م)، خُلَید بن عبداللـه عَصَری، ربیعبن لوط، ابوعالیه رُفَیع ریاحی، سعیدبن جُبَیر، شهربن حَوْشَب، عطاء بن ابی رباح، مسلم ابن یَسار، مسلم البطین، مُوَرِّقْ عِجْلی، ابوالصدیق ناجی و ابونضرۀ عبدی (حافظ مزی، 2 / 19). در این میان بیشترین روایت او از انس ابن مالک است که صحابی و خادم پیامبر بود (ابنعدی، 1 / 375)، محدثان بسیاری در سدۀ دوم از ابن ابی عیاش حدیث شنیده و یا روایت کردهاند که از این قرارند: عمربن حفص، یزیدبن عمرو (طبری، همانجا)، عمر بن اُذینه (کلینی، 1 / 44)، سفیان ثوری (ابن حبّان، 1 / 96)، عثمان بن عیسی، حمادبن عیسی (طوسی، همانجا)، ابراهیم بن ابی بکرة شامی، ابراهیم بن عبدالحمید بن ذی حمایة، ابواسحاق ابراهیم بن محمد فزاری، ارطاةبن منذر، بکربن خُنَیس، حارث بن نَبهان، حسین بن ابی جعفر، حسنبن صالح بن حیّ، حفص ابن جُمیع، حفص بن عمر الابار قاضی حلب، حمادّبن سلمة، حمادبن واقد، خلیل بن مُرّه، داوودبن زبرقان، زیدبن حبّان رقّی سعیدبن بشیر، سعیدبن عامر ضُبَعی، شهاب بن خِراش، صالح مُرّی، طُعمةبن عمرو جعفری، عبادبن عباد مُهلّبی، عبدالرحمن بن ثابت بن ثوبان، عبدالرحیمبن واقد، عمران قطّان، عَنَبسة بن عبدالرحمن قرشی، فضیل بن عیاض، محمدبن جُحادة، محمدبن فضل بن عطیّة، معمربن راشد، ابوحنیفة نعمانبن ثابت، یزیدبن هارون و ابوعاصم عبادانی (حافظ مزی، 2 / 20).
با اینهمه رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامۀ حلّی، 99؛ حلّی، 414). البته برخی از رجالشناسان متأخر شیعی مانند حاج میرزا حسین نوری (3 / 32) و مامقانی (1 / 3) کوشیدهاند او را «موثق» نشان دهند، اما دلایل آنان در این باب وافی به مقصود نیست. محدثان بنام اهل سنت نیز او را در مجموع غیرقابل اعتماد دانستهاند (نسائی، 47؛ دارقطنی، 285؛ جوزجانی، 102؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، 1 / 98، به نقل از احمدبن حنبل).
اینکه چرا ابن ابی عیاش را از ثقات نشمردهاند، دلایل قطعی نمیتوان ارائه داد. نوری بر این نظر است که وی به دلیل شیعی بودن از سوی مخالفین تضعیف شده (همانجا) و از متروکین شمرده شده است. این سخن با ضعیف شمردن ابان در کتب رجالی شیعه سازگار نیست. بعضی از رجالشناسان اهل سنت، ابن ابی عیاش را به این دلیل ضعیف و غیرقابل اعتماد شمردهاند که در حفظ حدیث ضعیف بوده (حافظ مزی، 2 / 22) و در نقل حدیث و راویان آن دچار فراموشی میشده است (ذهبی، 1 / 12). در عین حال ابنابی عیاش از نظر سلامت عقیده و ایمان و پارسایی مورد تأیید همگان، و بهویژه اهل سنت است. ابن حبان او را از عابدان و زاهدان دانسته که شبها را به تهجد و روزها را به روزهداری میگذرانده است (1 / 96). همچنین گفته شده که او لباس پاکیزه میپوشیده و ظاهری آراسته داشته است. ازاینرو سفیان بن عُیینه روایت کرده که مالک بن دینار ابان را «طاووس القرّاء» لقب داده است (ابن عدی، 1 / 374).
شیعی بودن ابان قطعی است، هرچند برخی گفتهاند که او در آغاز شیعه نبوده است (مازندرانی، 2 / 163). طوسی او را از اصحاب امام علی بن حسین (ع)، امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع)، دانسته است (رجال، 83، 106، 152)، در عین حال شگفت مینماید که از آن سه تن حدیثی نقل نکرده و یا اگر نقل کرده در کتب روایی شیعی موجود نیست.
بیشترین شهرت ابن ابی عیاش در نزد شیعیان، روایت وی از ابوصادق سُلَیم بن قیس عامری هلالی کوفی است. سُلیم از یاران امام علی (ع) بود و در روزگار حجاج بن یوسف ثقفی (د 95 ق / 714 م) زنده بود. حجاج به دلیل شیعی بودن، سُلیم را طلب کرد، ولی او گریخت و در یکی از نواحی فارس به ابان پناهنده شد. هنگامی که سُلیم در مخفیگاه خود در آستانۀ مرگ قرار گرفت، کتابی را به ابان تسلیم کرد که در آن حوادث و رویدادهای پس از درگذشت پیامبر آمده بود (علامه حلی، 99) (این کتاب با عنوان السقیفه ابجد الشیعة، معروف به کتاب سلیم ابن قیس کوفی در 1980 م در بیروت چاپ شده است). پس از ابان این کتاب از طریق محدثانی چون حمّادبن عیسی و عثمان ابن عیسی (طوسی، الفهرست، 162) و دیگران روایت شده است. به گفتۀ طوسی ابان گمان کرده بود که سلیم بن قیس این کتاب را بر امام علی بن حسین (ع) خوانده و او آن را تأیید کرده است (اختیار ...، 321)، اما نکتۀ قابل توجه این است که به عقیدۀ علامه حلی این کتاب را کسی غیر از ابان روایت نکرده است (ص 99) که البته این امر میتواند ناشی از شرایط سخت دوران حجاج برای شیعیان در عراق و وجود نسخۀ انحصاری کتاب باشد. صرفنظر از محتوا، اهمیت دیگر کتاب در آن است که نخستین تألیف شناخته شدۀ شیعه در مسائل اعتقادی و به خصوص عقاید سیاسی است (ابن ندیم، 275).
مآخذ
ابن حبان، محمدبن احمد، المجروحین، به کوشش محمود ابراهیم زاید، بیروت، 1396 ق / 1976 م؛ ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، تقریب التهذیب، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، 1395 ق / 1975 م؛ همو، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، 1325 ق / 1907 م؛ ابن عدی، عبداللـه، الکامل فی ضعفاء الرجال، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ بخاری، محمدبن اسماعیل، التاریخ الصغیر، به کوشش ابراهیم زائد، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ جوزجانی، ابراهیم بن یعقوب، احوال الرجال، به کوشش صبحی البدری، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ حافظ مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ حلی، حسن بن علی، الرجال، تهران، 1342 ش؛ دارقطنی، علی بن عمر، «الضعفاء و المتروکون»، ذیل کتاب فی الضعفاء و المتروکین، به کوشش عبدالعزیز عزالدین لسیروان، بیروت، 1985 م؛ ذهبی، محمدبن احمد، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382 ق / 1962 م؛ طبری، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1960- 1968 م؛ طوسی، محمدبن حسن، اختیار معرفة الرجال، به کوشش میرداماد استرابادی، قم، 1404 ق؛ همو، رجال، به کوشش محمد کاظم الکتبی، نجف، 1380 ق / 1960 م؛ همو، الفهرست، به کوشش محمود رامیار، مشهد، 1348 ش؛ عقیلی، محمدبن عمرو، الضعفاء الکبیر، به کوشش عبدالمعطی امین قلعچی، بیروت، 1404 ق؛ علامۀ حلی، حسن یوسف، رجال، قاهره، 1382 ق / 1962 م؛ کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، 1388 ق؛ مازندرانی، محمد صالحبن احمد، شرح اصول کافی، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، 1383 ق؛ مامقانی، عبداللـه، تنقیح المقال، نجف، 1351 ق؛ نسائی، احمدبن علی، «الضعفاء و المتروکون» ذیل کتاب فی الضعفاء و المتروکین به کوشش عبدالعزیز عزالدین لسیروان، بیروت، 1985 م؛ نوری، حسینبن محمدتقی، مستدرک الوسائل، تهران، 1318-1321 ق.